سه شنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۰، ۱۲:۰۸ ب.ظ
خری که فکر کرد شیر است....
روزی خری ، پوست شیری روی خود انداخت و با افتخار به جنگل رفت و با
بلندترین صدای ممکن شروع به عرعر کرد تا حیوانات را بترساند . همه حیوانات
ترسیدند و فقط روباه نترسید بلکه آرام کنار خر آمد و با طعنه گفت: عزیزم من
هم ازت می ترسیدم اگر که صدای عرعرت را نمی شناختم. تو یک خری و خر باقی
خواهی ماند!
۹۰/۱۲/۰۹