جمعه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۰۸:۵۱ ق.ظ
فرهنگ نامه اداری(تلخند)
گزارش کار:
جدول و آمار و بیلان کارهاى انجام شده یا انجام نشده یا نیمه انجام و بىسرانجام که به اطلاع مقام مافوق یا عموم مردم رسانده مىشود (کتبى یا شفاهى) و هدف از تنظیم و ارائه آن، یا جلب رضایت مدیر یا زمینه براى جذب بودجه است.
این که چند درصد گزارش، »واقعى« است، نیاز به گروه تحقیق و تفحص دارد. در بعضى جاها گزارش کار خواستن، یعنى وادار کردن طرف به سرهمبندى و بافتن راست و دروغ. در همین راستا، به گزارشهاى چاق و چلهتر و مفصلتر، توجه بیشترى مىشود.
بعضى از اهل نظر گفتهاند: این نوع بازىها، نوعى منافقپرورى است؛ »العهدةُ عَلى الرّاوى«.
مؤسسه:
جا و تشکیلاتى براى رسیدن به اهداف مالى، سیاسى، فرهنگى و غیره. مؤسسهها گاهى هدفند و گاهى »وسیله«. بعضى مدیران، با امکانات ادارى به تأسیس مؤسسههاى جنبى و سایه مىپردازند و حاشیه مىسازند؛ تا در روزگار معزولى، دستشان به جایى بند باشد. این هم نوعى »بندبازى« است!
محرمانه:
یعنى خبرها، گزارشها و آمار و ارقامى که همه کس نباید بدانند و داراى طبقهبندى است.
محرمانه، خیلى محرمانه، سرى، به کلى سرى و... از اصطلاحات این بخش است.
اگر ملت محرمند و کارها شفاف است، پس نباید »محرمانه«اى وجود داشته باشد. البته گاهى چیزهایى از »خودىها« پنهان مىشوند تا غیرخودىها نشنوند و ندانند و این، عیبى هم ندارد؛ اما وقتى محرمانهها را نامحرمان زودتر و دقیقتر از محرمان مىدانند، پس چه محرمانهاى؟
بشکند فک آدمهاى دهن لق که دهانشان زیپ ندارد. آمین یا رب العالمین.
مدیریت:
توان اداره کردن بهینه یک مجموعه. بعضىها مدیریت مادرزادى دارند و »مدیر« به دنیا آمدهاند؛ بترکد چشم حسود! بعضى هم چون اهل ساخت و پاخت نیستند، به »ضعف مدیریت« متهم مىشوند.
مدیر کارآمد، کسى است که هم »نیاز«ها را بشناسد، هم »نیرو«ها را، هم »امکانات« را و هم بتواند نیروها را براى رفع نیازها، به کار گیرد. این، یک مهارت و تجربه است و تنها با یک »ابلاغ« و »حکم« به دست نمىآید. مدیران پروازى، مدیران چند منظوره، مدیرانِ بومى، مدیران تزیینى و دکورى، مدیران پشت صحنه و مدیران نخبه و نمونه، از تقسیمات مدیریت به شمار مىروند.
مشاور:
به کارشناسى گفته مىشود که »عقل منفصل« رئیس و مدیر است و به او کمک فکرى مىکند و گاهى نیز براى برخى مسئولین بىکار و معزولین محترم، عنوانِ دهان پر کنى است که به قصد حلال شدن حقوق دریافتى و ارتزاق از بیتالمال، به این منصب نصب مىشوند؛ تا هم دهانهایى بسته شود و هم حرمت اشخاص محترم و معنَون، محفوظ بماند.
معاون:
هر چند به معناى کمک کار و یاور است، ولى اغلب به جاى رئیس، تصمیم مىگیرد و عمل مىکند و این همه قدرت، محصول همان »تا«ى آخر »معاونت« است که بسى محکم ادا مىشود و کارآیى بالایى دارد. بعضىها معاونت در جرم و خلاف دارند و برخى هم معاونت در خیر و ثواب.
منحنى:
خمیده و کج. در هندسه، خط منحنى در مقابل خط مستقیم و منکسر است و در ادارات، هنگام ترسیم فعل و انفعالات عملکرد و جریان امور، با ترسیم منحنى و نمودار، به تشریح کارهاى انجام شده یا در دست اقدام و اُفت و خیزهامى پردازند و در برخى ادارات هم نمودار عملکرد، همیشه منحنى است. گاهى هم در رسم منحنىها، به »کمیت« بیش از »کیفیت«، بها داده مىشود.
موازنه:
برابرى دخل و خرج؛ اعتبار و هزینه؛ بدهىها و مطالبات. اگر مدیرى نتواند بین بخشهاى مختلف مجموعه خود، موازنه ایجاد کند و هزینههایش بیش از اعتبارش باشد، کارش زار است. سعدى مىگوید:
بر احوال آن کس بباید گریست
که دخلش بود نوزده، خرج بیست
میز:
چهار پایهاى شیک و گران بها (فلزى یا چوبى) که مدیران پشت آن مىنشینند و بسى جاذبه دارد؛ به خصوص نوع ریاستى آن؛ یعنى »میز ریاست«. میز هم مثل »صندلى« است که شرح آن گذشت؛ یعنى گاهى بر سر تصاحب و حفظ آن، کشمکشها صورت مىگیرد. اوایل انقلاب، نمایشى از تلویزیون پخش شد به نام »میز« که بسى جالب و عبرتآموز بود (به آرشیو صداوسیما مراجعه شود).
نمودار:
(به »منحنى« مراجعه شود).
وام:
آن چه با دهها شرط و پیش شرط، در برخى نهادها، مؤسسهها و بانکها، به متقاضیان پرداخت مىشود؛ آن هم با هزار خفت و خوارى و بیا و برو که وامگیر را پشیمان مىکند. وامگیران، عمرى قسط مىدهند؛ تایک وام را ادا کنند.
وجدان کارى:
همان نیروى محرکه درونى است که افراد را به انجام مسئولیتها و وظایف بر مىانگیزد؛ چه دیگران بدانند یا نه؛ تشویق کنند یا نه و بپسندند یا نه. مدیر موفق، کسى است که این نیرو را در بدنه مجموعه خویش بدمد و این وقتى عملى است که وجدان کارى در خود مدیر، زنده باشد، و گر نه،
ذات نایافته از هستى بخش
کى تواند که شود هستى بخش؟
هزینه:
خرج؛ مصرف مال در موارد نیاز. این عمل از کارهاى مدیران است که از طریق مسئولان مالى و صندوقدار و حسابدار، اجرا مىشود. از بیتالمال و بودجه کم مىشود؛ تا بر اعتبار و وجهه مدیر افزوده شود. بعضى در هزینه کردن از بیتالمال، خیلى دست و دل بازند.
شاعر مىگوید:
خرج که از کیسه مهمان بود
حاتم طایى شدن آسان بود
پایان یافت این فرهنگ نامه؛ تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
۹۱/۰۲/۰۱