گذشت از لغزش زیردستان
بعضى از کارکنان از نوعى مشکلات شخصى رنج مىبرندکه مانع حضور به موقع و عملکرد خوب آنهامى شود. اگر بگوئید اعتیاد یا گرفتارىهاى جدىخانوادگى بر مسئولیتهاى مدیریتى شما تاثیر نمىگذاردکاملا ساده اندیشانه برخورد کردهاید .
صرفا بدلیل اینکه مدیر هستید نمىتوان گفت که به کلیه ابزار لازم براى رسیدگى به تمامى مشکلات موجود بر سر راهتان مجهز هستید. بسیارى از سازمانهاى داراى مدیران فهیم و هوشیار به این حقیقت پى بردهاند و اقدام به اجراى برنامههاى مساعدت به کارکنان کردهاند. معمولا این برنامهها از سوى جامعه مورد حمایت قرار مىگیرند. در این گونه برنامه ها اغلب منابع حرفهاى و تخصصى در دسترس است و کلیهى خدمات موجود در جامعه از طریق آنها ارائه میشود. این فکر ساده لوحانه است که شما به عنوان مدیر ظرفیت و منابع لازم براى حل کلیه مسائل و مشکلات را در اختیار دارید. اگرتلاش کنیم که.وضعیتى یا مشکلى را وراى شایستگى حرفهیى و تخصصى خود مورد رسیدگى قرار دهید به احتمال زیاد اوضاع را وخیمتر خواهید کرد.
به عنوان مثال مدیران بى تجربه سالهاست که درحل مسئله ى اعتیاد زیردستان (به الکل یا مواد مخدر) با شکست روبرو شده اند. وظیفه و مسئولیت شما به عنوان مدیر نظارت بر این مسئله است که آیا کار ، در حیطهى مدیریت شما ، سالم و صحیح انجام مىشود یا خیر ؟ در حالیکه اعتیاد کارمند با انجام این هدف منافات داردو اگر چه نجات یک انسان بعنوان هدفى قانونى و شرعى محسوب مىشود اما این کار شما در اغلب اوقات همانند شنادر نقطهیى نامعلوم در دریا است! در اینگونه موارد احتمالا لازم است که با کارمند مسئله دار خود مستقیما مواجه شوید اما باید قبل از هرچیز هدف کلى خود را توصیف کنید. هدف شماعبارت از رفع یک مشکل کارى است پس ضرورى است بر این نکته اصرار ورزید که کارمند مشکل آفرین به حل مشکل خود بپردازد؛ و در این میان میتوانید اورا به سوى واحد مساعدت به کارکنان ، راهنمایى کنید.
باید این نکته را کاملا مشخص کنید که اگر کارمند مورد نظر اقدام به رفع مشکل خود نکند از کار اخراج خواهد شد. مراقب باشید که این نکته را ظالمانه و با بى تفاوتى بیان نکنید اما در عین حال اطمینان حاصل کنید که قاطعانه بیان شودتا جاى هیچگونه شک و شبهه ایى باقى نماند.
افرادى که به دام الکل یا مواد مخدر گرفتار شدهاند، میتوانند بهترین هنرپیشگان روى زمین باشند. پس اگر مراقب ومحتاط نباشید اینگونه افراد با گریه و زارى ، تظاهر ، حیله و نیرنگ حتى پیراهنتان را از تن شما بیرون میآورند.باید به شنیدن حرفهاى آنها علاقه نشان دهید، اما نه تا آن حد که کارکنان مشکل دار به جاى کار کردن ، وقت زیادى را در اتاق شما به صحبت کردن تلف کنند. میتوان در زمان صرف چاى یا ناهار به صحبتهاى آنان گوش داد. با طرح مسئله اعتیادبه
الکل یا مواد مخدر منظور این نبوده است که بگوییم این دو مسئله تنها مسائل شخصى کارکنان هستند که شما با آن مواجه میشوید. دیر یا زود در حیطه ى مدیریت خود، هرنوع مشکل ممکن و قابل تصور و حتى غیر قابل تصور را خواهید دید.کارکنان براى خود زندگى تمام عیارى دارند و مشکلاتى باهمسر،فرزندان،والدین، بستگان،همکاران،اعتقادات،رژیم غذایى،عقدههاى مختلف و . . . حتى خودشان دارند.
قانون کلی
قانون کلى براى مواجهه با ناتوانىهاى انسانى که همیشه به نجات شما خواهد آمد این است که هرگز قضاوت نکنید.
مشکلات کارى را حل وفصل کنید و کارکنان را براى حل مشکلات شخصى و خانوادگى شان به جاهاى مناسب و ذیربط راهنمایى کنید. در برخى موارد میتوانید از آنها بخواهید که مشکل خود را سریعا حل کنند؛ زیرا عدم حل مشکل باعث خدشه آوردن به محیط کار خواهد شد. بازهم تکرار میکنیم که قضاوت نکنید تا زندگى ارزش زیستن را داشته باشد.
مدارا با زیردستان
سلام
امشب بهمراه برخی دوستان عازم دیدار رهبر عزیز هستیم
این پوستر رو به همین مناسبت گذاشتم
یادم باشدکه زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند.
یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند، نه آنگونه که می خواهم باشند.
یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم
که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرابا خود آشتی دهد.
یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم چراکه شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد
بقیه در ادامه مطلب
دختری از سختی های زندگی به پدرش گله می کرد. از مبارزه خسته بود. نمی دانست چه کند. بلافاصله پس از اینکه یک مشکل را حل شده می دید مشکل دیگری سر راهش آشکار می شد و قصد داشت خود را تسلیم زندگی کند. پدر که آشپز ماهری بود او را به آشپزخانه برد. سه قابلمه را پر از اب کرد و آنها را جوشاند. سپس در اولی تعدادی هویج، در دومی تعدادی تخم مرغ و در دیگری مقداری قهوه قرار داد و بدون اینکه حرفی بزند چند دقیقه منتظر ماند.
دختر هم متعجب و بی صبرانه منتظر بود. تقریبا پس از ۲۰ دقیقه، پدر اجاق گاز را خاموش کرد، هویج ها و تخم مرغها را در کاسه گذاشت و قهوه را در فنجانی ریخت.
سپس رو به دختر کرد و پرسید: “عزیزم چه میبینی؟” دختر هم در پاسخ گفت: “هویج تخم مرغ و قهوه.”
پدر از دختر خواست هر کدام از آنها را لمس کند. هویجها نرم و لطیف بودند و تخم مرغها پس از شکستن و پوست کندن سخت شده بودند. در آخر پدر از او خواست قهوه را ببوید. دختر دلیل این کار را سوال کرد و پاسخ شنید: “دخترم هر کدام از آنها در شرایط ناگوار یکسانی در آب جوش قرار گرفتند ولی از خود رفتارهای متفاوتی بروز دادند.
هویج های سخت و محکم، ضعیف و نرم شدند. پوسته های نازک و مایع درون تخم مرغها سخت شدند ولی دانه های قهوه توانستند ماهیت آب را تغییر دهند.” سپس پدر از دخترش پرسید: “حالا تو دخترم وقتی در زندگی با مشکلی رو به رو می شوی مثل کدام یک رفتار می کنی؟ هویج، تخم مرغ یا قهوه؟(نظرات شما باعث هرچه بهتر شدن مطالب خواهد شد با تشکر)
پادشاهی دو شاهین کوچک به عنوان هدیه دریافت کرد. آنها را به مربی پرندگان دربار سپرد تا برای استفاده در مراسم شکار تربیت کند. یک ماه بعد، مربی نزد پادشاه آمد و گفت که یکی از شاهینها تربیت شده و آماده شکار است اما نمیداند چه اتفاقی برای آن یکی افتاده و از همان روز اول که آن را روی شاخهای قرار داده تکان نخورده است.
بقیه در ادامه مطلب